ماهی طلایی و آرزوی بزرگ

ماهی طلایی و آرزوی بزرگ

در برکه‌ای کوچک و پر از نیلوفرهای آبی، ماهی طلایی کوچکی به نام تالا زندگی می‌کرد. تالا همیشه به آسمان آبی بالای برکه نگاه می‌کرد و خیال می‌بافت. او آرزو داشت یک روز از این برکه‌ی کوچک بیرون برود و به دریاهای بزرگ و بی‌کران سفر کند.

تالا اغلب با خود می‌گفت: “ای کاش می‌توانستم از اینجا فراتر بروم، به دنیای بزرگ‌تر و زیباتر. این برکه کوچک است، همه چیز اینجا همیشه یکسان است!”

یک روز، وقتی تالا روی سطح آب بازی می‌کرد، قورباغه‌ی دانا که روی یک برگ نیلوفر نشسته بود، صدایش زد: “تالا، چه فکری در سرت است؟ این‌طور که نگاه می‌کنی، انگار چیزی تو را ناراحت کرده!”

تالا به قورباغه نگاه کرد و با صدایی گرفته گفت: “قورباغه‌جان، این برکه برای من خیلی کوچک است. من می‌خواهم به دریا بروم، می‌خواهم جایی باشم که دنیای بزرگی پیش رویم باشد. اینجا دیگر برای من کافی نیست.”

قورباغه لبخندی زد و گفت: “تالای عزیز، بزرگی و کوچکی فقط به اندازه‌ی جا نیست. گاهی حتی در همین برکه‌ی کوچک هم می‌توان کارهای بزرگی انجام داد.”

تالا با تعجب پرسید: “اما چطور ممکن است؟”
قورباغه گفت: “شادی و زیبایی را همین‌جا بیاور. بگذار این برکه برای همه‌ی ما تبدیل به مکانی جادویی شود.”

تالا کمی فکر کرد و بعد با صدای بلند گفت: “شاید حق با تو باشد! بیایید با هم برکه‌مان را به زیباترین جای دنیا تبدیل کنیم.”

او به دوستانش، از قورباغه‌ها گرفته تا اردک‌ها و سنجاقک‌ها، گفت که همه باید دست به دست هم بدهند تا برکه را شادتر و زیباتر کنند. آنها تصمیم گرفتند با گل‌های رنگارنگ، برگ‌های نیلوفر، و سنگ‌های زیبا، برکه را تزئین کنند.

تالا با باله‌های کوچکش حباب‌های درخشانی درست می‌کرد که در نور خورشید می‌درخشیدند. قورباغه‌ها با صدای قورقورشان آهنگ‌های شاد می‌خواندند، و سنجاقک‌ها با بال‌های شفاف خود مثل رقصنده‌هایی کوچک در اطراف آب می‌چرخیدند.

خیلی زود، آوازه‌ی برکه‌ی جادویی به گوش حیوانات جنگل رسید. پرنده‌ها، سنجاب‌ها، و حتی گوزن‌ها برای دیدن این برکه‌ی زیبا به آنجا می‌آمدند. همه از شادی و زیبایی آنجا لذت می‌بردند.

تالا با دیدن شادی دوستانش، احساس کرد که دیگر آرزویش برای رفتن به دریا محو شده است. او فهمید که بزرگی فقط به اندازه‌ی مکان نیست، بلکه به تاثیری است که می‌توانی بر دنیای اطرافت بگذاری.

او با لبخندی بر لب گفت: “حالا می‌دانم که این برکه‌ی کوچک می‌تواند به بزرگ‌ترین و شگفت‌انگیزترین جای دنیا تبدیل شود، اگر همه با هم باشیم.”

از آن روز به بعد، برکه‌ی کوچک آنها به مکانی برای شادی، دوستی، و زیبایی تبدیل شد. تالا دیگر هیچ‌وقت احساس نکرد که چیزی کم دارد، چون فهمید که بزرگ‌ترین آرزوها در دل آدم‌ها و در کمک به دیگران تحقق پیدا می‌کند.

محصولات